صدای عرعر وجدان

ببین حاجی مخالفاتو فرستادی اوین
هم قطاراتو هم فرستادی جبهه و جنگ
الان هر دوتا زیر یه متر خاکن
حالا تنها نشستی اون بالا
فکر می کنی بهترین موجود خلق شده تا الانی
هه !!!!!

بیا به هم دیگه کلک بزنیم

تو بچه گی یه بازی داشتیم که چند تا صندلی می ذاشتیم وسط بعد به تعداد صندلی – 1 نفر ادم تا قطع شدن آهنگ دورش می چرخیدیم وقتی که آهنگ قطع می شد، کسی که نتونسته بود بشینه سوخته بود.
از همون اول بهمون یاد دادن رقابت کنیم بزنیم تو سر هم
به بهترین دوست مون نارو بزنیم تا فقط برنده باشیم تا نبازیم.
اما این بازی تو بلاد کفر یه جور دیگه ست
بازی همونه اما قانوناش فرق می کنه
یعنی اینکه همه با آهنگ دور صندلی میگردن
و با قطع شدن آهنگ بچه ها باید طوری بشینن که به همه جا بشه
و اگه کسی سر پا بمونه همه سوختن.
واقعا هم همین طوره تو یک کار گروهی اگر یه نفر شکست بخوره کل گروه باخته
چیزی که ما یاد نگرفتیم
متاسفم برای بچه گی هایی که سر جنگ با دوستام که تو این بازی تلف شد.

ای بی پدر

چند روز پیش یه فیلم دیدم چندتا دانشجو رفته بودن یه دهی
برا ساخت و ساز ، شب که می شه تو حسینیه یه فیلم می زارن
تا همه اهالی ده بشینن ببینن حال کنن
یهو دو سه تا عرزشی پیدا می شن شلوغ کاری می کنن
که، آی دین مون رفت مگه حسینیه جای این کاراست
خادمای حسینیه میان می گن بابا مرتیکه ها شما سالی یه بار اینجا یه سر می زنین
که الان اومدین داد و هوار راه انداختین
اونام میگن از ما گفتن بود اون دنیا نگین ما نگفتیم
یه پیرزنه زیر لب یه فحشی داد گفت :
مادرجون فیلم بکش عقب این بی پدرا نذاشتن بفهمیم چی شد !!!

اندر احوالات پدر مادر بی توجه

یه دوستی دارم وقتی می بینمش همیشه
یه خاطره از دست دختر خواهر 5سالش داره واسه تعریف
به اخرین داستان نقل شده گوش کنید.
می یون جمع خانوادگی که بچه ها داشتن بازی می کردن
خواهر زاده ایشون ناراحت میاد تو جمع و می گه مامانم اصلا منو دوست نداره
همش بابامو بوس می کنه منو اصلا بوس نمی کنه
خب پدر مادر عزیز وقتی از بچتون مطمئن نیستین
جلوش کاری نکنین